زکریا عاشق کیمیا شد ...
امروز روز داروسازی بود . یه روز عادی تو تقویم . ولی وقتی این عنوانو رو یکی از کانالهای رسمی شاد دیدم نتونستم ننویسم . زکریا دانش آموز نهم ۲ و کیمیا کلاس نهم ۱ امسالم بودن . از اول ابتدایی هم کلاس بودن تا سال هشتم و و سال نهم جداشون کردن . هر موقع صحبت از کیمیا میشد که شاگرد اول مدرسه است چشمای زکریا برق میزد . طوری از خاطرات سالهای قبلشون میگفت که انگار هر روز زندگیشون میکنه . به خاطر کیمیا امسال تونسته بود یاسین رو رد کنه و تو کلاسشون شاگرد اول بشه . کیمیا انگیزه اش شده بود که بتونه بره تیزهوشان . هر چند قبول نشدن ولی از کل مدرسه فقط زکریا و کیمیا نمره ورودی آزمون رو تونسته بودن بگیرن . زکریا بهم از علاقه اش به یه نفر گفته بود ولی هیچ وقت نمیگفت کی . مشخص بود . بعضی چیزا رو همه میدونن ولی خودت اونقدر درگیرشونی که متوجه بقیه نیستی . منم ازش نخواستم بگه کیه . یه ساعت کامل با هم حرف زدیم ... گفت یه روز باهاش ازدواج میکنم ...
یه روز این دو نفر به هم میرسن . شاید حتی هر دو تا دارو سازی بخونن . اون روز این عنوان و اسکرین شات توی شادو نشونشون میدم و میگم من قبل همه میدونستم ...