یا جاری اللصیق ...

۱۳ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

ما را چه می‌شود که لحظه ای خوشحالیم و لحظه ای گرفته ؟ اقبال و ادبار هم حدی دارد . این الان اسمش چیست ؟ اثر پروانه ای شما  یا این جهان کوه است و فعل ما ندای خودمان ؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۶ ، ۱۴:۲۹
Ham Saie
ادعایی در مورد دین و دینداری ندارم . چیزی هم از معرفت و عرفان بلد نیستم ولی در حد خودم و آنی که در این قریب به بیست و هشت سال زندگی فهمیده ام ، می‌توانم با اطمینان بگویم اینکه خداوند در قرآن فرموده « أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ » حرف نادرستی نیست ( البته در دیدگاه امثال ما که همه چیز را سبک سنگین میکنیم . وگرنه شکی که در درستی قرآن نیست ) . ولی نه هر نمازی . بلکه نمازی که در آن مخاطب داشته باشی . نه صرف یک سری حرکات و نریشنهای از پی آن که خم و راست شوی و وردی را بخوانی . حتی اگر معنی کلمات و جملات را هم دانسته باشی و بدانی چه میگویی . آن نماز به درد خودت میخورد و شک نکن قرار هم نیست جلوی فحشا و منکری را بگیرد . اگر اینطور نماز خواندی و ده دقیقه بعدش با سر فرو رفتی در فحشا و منکر تعجب نکن . خدای تو باید موجود زنده ای باشد در مقابل تو . مخاطب حرفهایی که می‌زنی در جاری شدن تک تک کلمات ، از ب بسم الله و الحمدلله اش گرفته تا دعاهای فاتحه الکتاب و رکوع و سجود و تشهد و سلامش . انگاره ی یک پادشاه ، یک حاکم که در مقابلت ایستاده و داری با او حرف می‌زنی . آرام ، متین و با حس بی چیزی خودت در مقابل او و نیازت به وجودش ... میدانیم لغزشگاه بزرگ مردان نگاه است و شهوت و غضب و لغزشگاه بانوان خیال است و زبان و باز هم زبان . و هیچ چیز هم مثل نماز با مخاطب نگهدار آدمی نیست ... همین نماز هم باعث میشود مخاطب بودن وجود خدا در غیر نماز کم و بیش حفظ شود و همین عامل نگهدارنده ی از فحشا و منکر میشود . منظور از « ذکر » در قسمت بعد این آیه که بلافاصله فرموده « وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ ...» همین جاری شدن حضور مخاطب و ناظر بودن خداوند در بقیه ی شئون زندگی و حفظ آدمی در فاصله ی بین نمازهای روزانه است . حتی وقتی در ادامه این میفرماید « یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ. » با چند بار با مخاطب خواندن نماز ، آدم حس میکند افکار و پرده هایی که جلوی این ارتباط این شکلی را می‌گیرد . « یعلم ما تصنعون » یعنی همین . یعنی منی که در مقابلت ایستاده ام و حواست به من است و با من حرف می‌زنی ، میدانم و می‌بینم این ساخته های فکرت را که بین من و خودت می آیند و رد می‌شوند یا حتی می مانند و تا آخر نماز حواست را پرت میکنند ... 
 خدا شاهد است اگر خودتان را دوست دارید ، اگر گرفتار آفتی در وجودتان شدید که نمی‌توانید از شرش خلاص شوید ، نمازتان را با توجه ، متین ، آرام و با مخاطب قرار دادن خدا بخوانید . سر نماز با او حرف بزنید . بخواهید با جانتان « اهدنا الصراط المستقیم » را . حس کنید و ببینید خدایی را که در مقابلتان ایستاده ،  نگاهتان میکند و منتظر است حرفهایتان را بشنود . شاید اصلا فلسفه ی تکرار هر روزه ی نماز چیزی نیست مگر تقویت همین حس حضور و مخاطب بودن دائمی خدا در وجود انسان ...

#عنکبوت /۴۵ 
..إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا  تَصْنَعُونَ ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۶ ، ۰۶:۱۵
Ham Saie
 تو را به نامهایت می‌خوانم . به شعرهایی که شاعران برای تو سروده اند و صفاتی که مخلصین بر تو شمرده 
که از تمام دار دنیا ما را همین بس که به هر نامی بخوانیمان ، میم مالکیتت را بر آن بخشیده ای .
 صدایمان می کنی 
مخلوقم ، بنده ام ، همسایه ام ...
ما را کفایت که در قید همان یک ضمیر مالکیت توییم
 در بند تک حلقه ی میم تو ..‌.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۶ ، ۰۵:۴۲
Ham Saie
ای فرزند آدم زمانی که خدا را می‌بینی که انواع نعمتها را به تو می‌رساند در حالیکه معصیت کاری ، بترس ...

نهج‌البلاغه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۶ ، ۰۸:۵۵
Ham Saie
یا رب امان ده تا بازبیند 
چشم محبان روی حبیبان ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۶ ، ۰۸:۳۱
Ham Saie
این بار زنده می خواهمت
 نه در رویا ، نه در مجاز
 این که خسته بیایی بنشینی در برابرم
 در این کافه پیر
 نه لبخند بزنی آن گونه که در رویاست
 ونه نگاه عاشقانه بدوزی در نگاهم
 صندلی ات را عوض کنی 
در کنارم بنشینی
 سر خسته ات را روی شانه ام بگذاری
 وبه جای دوستت دارم بگویی 

" گم کرده ام تو را، کجایی ...!!!



کلورانیس شاعر یونانی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۶ ، ۰۸:۲۹
Ham Saie
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید 
شرمنده ره روی که عمل بر مجاز کرد ... 

حافظ
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۶ ، ۲۱:۳۳
Ham Saie
مشکل بزرگ آینده ی این منطقه نه عربستان است نه داعش . بلکه همه پرسی شهریور ماه کردستان عراق است .اگر این همه پرسی صورت بگیرد و کردستان اعلام استقلال کند ، کردستان در محاصره ، در کنار اسرائیل تبدیل به تنها دولت غیر عرب خاور میانه و در آینده ی نزدیک شریک استراتژیک او خواهد شد . جای تعجب ندارد اینقدر در ااسرائیل ازین مسئله استقبال شده و  و در کشورهای دیگر مخالفت . جنگهای بزرگی در راه است .عراق و کردستان ، ترکیه و کردستان ، ایران و پ ک ک ...   برای مردم کرد نژاد از هر چیزی مهمتر است  . و این بارزانی دست بردار نخواهد بود تا زمانی که مستقل شود . خدا می داند کی قرار است خاورمیانه رنگ  آرامش به خود ببیند . ای کاش همه ی اینها در حد حرف بمانند ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۶ ، ۲۱:۱۱
Ham Saie

.

دلم خون است . برای آتنا . برای حرفهای سردار در جشن آزاد سازی موصل ، برای میانمار . برای اینهمه مصیبت نا پیدا که بر دل تو نشسته ... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۶ ، ۲۰:۵۷
Ham Saie

روزی مرحوم آخوند کاشی (رحمه الله) مشغول وضو گرفتن بود که شخص با عجله آمد، وضو گرفت، به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد. با توجّه باینکه مرحوم آخوند خیلی مؤدّب وضو می‌گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را به جا می‌آورد؛ تا وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود. به هنگام خروج با مرحوم کاشی رو به رو شد.

ایشان پرسیدند: چه کار می‌کردی؟

گفت: هیچ.

فرمود: تو هیچ کار نمی‌کردی؟

گفت: نه! می‌دانست که اگر بگوید نماز می‌خواندم، کار بیخ پیدا می‌کند.

آقا فرمود: مگر تو نماز نمی‌خواندی؟

گفت: نه!

آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می‌خواندی.

گفت: نه آقا اشتباه دیدی.

سؤال کردند: پس چه کار می‌کردی؟

گفت: فقط آمده بودم بگویم من یاغی نیستم، همین.

این جمله در مرحوم آخوند (رحمه الله) خیلی تأثیر گذاشت. تا مدّت ها هر وقت از احوال آخوند می‌پرسیدند، ایشان با حال خاصی می‌فرمود: من ‌یاغی نیستم!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۶ ، ۲۰:۱۲
Ham Saie

اینو امروز صبح گرفتم . صداشو یکمی بلند کنین حیف نیست من این صداها رو ول کردم اومدم چسبیدم به اون شلوغی و آلودگی !؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۶ ، ۰۷:۵۶
Ham Saie
خیلی وقت بود که با هم پارک نرفته بودیم .نه که واسه گردش بیرون نرفته باشیم . منظورم پارک بماهوَ پارکه ) که بریم زیر اندازی چیزی بندازیم و شام بخوریم .پیشنهادشو مامان سر ناهار داد که ثمینو ببریم بیرون یخورده حالش عوض شه . سر ظهری کلی سخنرانی براش رفته بودم که اصلا مسئله کنکور نیستو مهم تلاشیه که کردی و تغییری که تو سبک زندگیت تو این یه سال بوجود آوردی .اینکه یه برنامه برای هر روزت بریزی و بهش پایبند بمونی ، حتی اگه کنکورم قبول نشی بزرگترین دستاورد زندگیته که خیلیا تا ده بیست سال بعد کنکورم نمیتونن بهش برسن . واسه همین اصلا بزرگ نمیشنو و هر ده سال به زحمت دو سه سال به سن عقلیشون اضافه میشه .اونوقت دلیلی نداره تو بخوای ناراحت شیو غصه بخوری .تازه هنوز که نتایج نیومده . نشد سال دیگه.. . اونم کلی گله گلایه و گریه زاری که نخیر تو نمی‌دونی ، من بلد بودم و وقت کم آوردم و ازین حرفا .
 سوار ماشین شدیم و بعد کلی گشتن تو شلوغی پارک یه جای خالی وسط چمنا پیدا کردیم . تهران و شهرای بزرگ یه خاصیتی دارن که هیشکی هیشکیو نمی‌شناسه و هرکی سرش تو کار خودشه . ولی ارومیه فرق می‌کنه .حداقل تا جایی که من یادمه همیشه اینطور بوده . کمتر شده بیرون بریم و یه آشنا نبینیم. سی سال پدرت تو یه شهرستان چند صد هزار نفری کوچیک معلمی کنه ، حتما از ۱۰۰ نفر یکی پیدا میشه که بشناستش .حالا مادرمو خودمو آشناهای ما هم به کنار . همون طور که نشسته بودم ،عابرارو نگا میکردم ، متعجب که چقدر سلایق مردم تو این چند سال عوض شده و فرهنگ تهران اینجام رسوخ کرده . از لباسایی که میپوشن گرفته تا سگ گردونی که تا چند سال پیش تابو بود.
 اذان که شد گفتم من همینجا میخوام نمازمو بخونم . برگشت نگام کرد که نخیر رستوران اونور خیابون مال سپاهه نمازخونه و وضوخانه هم داره .برو اونجا بخون .گفتم اتفاقا می‌خوام همینجا بخونم که مردم ببینن . 
گفت نمازی که واسه دیدن مردم ریا میکنی اصلا قبول نمیشه . بهش گفتم عمدا میخوام ریا کنم و همینجا بخونم که ببینن هنوزم دین خدا تو مملکت جاریه و فک نکنن اکثریتن .تازه خیلیا که واسه رودربایستی نمی‌خونن با دیدن یه نفر ممکنه رودربایستی بزارن کنار و اونام بخونن .
 نماز مغربو خوندمو برگشتم که وقت نماز عشا برسه .بهم گفت می‌دونی داداش اصلا نماز و این چیزا مهم نیست . مهم انسانیته .که آدم انسان خوبی باشه .اینهمه نماز خون هستن چند نفرشون آدم درستی درومده .اینهمه بینمازم هستن که کلی خدمت به بشریت کردن .
همون لحظه یه پژو ازونور خیابون رد شد که صدای نوحه شو تا آخر بلند کرده بود .طوری که صدای موسیقی بقیه ی ماشیناو شهربازی رو نمی‌شد شنید . بهم گفت بیا اینم یکی ازون نفهمای نمازخون .
 چشم غره رفتم که تو کی اینطوری شدی !؟
 مامان ازونور چشمک زد که ینی بحث نکن .اعصابش واسه امتحان خورده. گفتم ببین من با غیر مسلمونا کار ندارم .اونا حسابشون جداس ولی تو که اعتکاف رفتیو ماه رمضون قرآن خوندی چرا این حرفی می‌زنی ؟ مگه نخوندی که بهشتیا به جهنمیا میگن
 ما سلککم فى سقر که چرا اهل سقر و جهنم شدین 
اونام میگن که لم نک من المصلین.ما از نمازخونا نبودیم .
 در ضمن اینکه میگی آدم فقط باید خوب باشه .مگه شیطان حرف دیگه ای غیر این زد .اونم میخواست خوب باشه و اتفاقا خدارو عبادت کنه .ولی نه اون خوبی که خدا ازش میخواست .خوبی که خودش انتخاب کرده بود. که من حتی بجاش صد هزار سال دیگم تو رو میپرستم ولی ازم نخواه به آدم سجده کنم . دیدی که خدا اون طوری پرتش کرد بیرون ... ایناییم که مردم آزاری میکنن خواهشن ننویس به حساب دین .همینان که با کاراشون انسانای شریفو تو دید مردم بد می‌کنن و باعث این وضع شدن .‌..
چیزی نگفت و دوباره سرشو برد تو گوشی که ادامه سریالشو ببینه . حتی بعد برگشتنم با کسی حرف نزد و مستقیم رفت اتاقش که بخوابه .
تنها که شدیم مادر بهم گفت کار خوبی نکردی . نباید بحث می‌کردی . تو که میشناسیش .حتی اگه چیزیم بگه از ته دلش نیست و از رو عصبانیت میزنه.
گفتم اتفاقا خوب شد این حرفارو زد .حداقلش اینه که فهمید نماز خوندن اونقدرام بی دلیل نیست .حالا دوستاش هر چی می‌خوان بگن .
اونشب خوابیدم . سر صب که با صدای گوشی بیدار شدم ،  زیر چشمی دیدم اونم بیدار شده بود و داشت چادر نمازشو بر می‌داشت ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۶ ، ۰۷:۴۲
Ham Saie
داشت آیه های ابتدای سوره ی واقعه رو برای تفسیر مرور میکرد که ازش پرسید حالا به نظر شما ،  ما جزو کدوم دسته ایم .
 گفت خب به نظر من امثال آدمایی مثل ما که جرم و جنایت نمی‌کنیم . مال مردمم نمی‌خوریم .گناه آنچنان بزرگ هم سعی میکنیم انجام  ندیم . پس انشالله از صحاب شمال نیستیم . اگه از سابقون هم نشیم حتما از اصحاب یمین  هستیم . 
نگاش کرد گفت هه . فک کردید :) .خوش بحال شما . ولی اصحاب یمین خیلی جلوعن . 
تعجب کرد گفت اینجا که سه دسته بیشتر نیست . نکنه منظورتون اعرافه ؟
 گفت حتی اونام جلوترن . این دسته بندی خیلی کلیه .
 دوباره پرسید چطور ؟ 
دستاشو بالا برد و گفت .ببین دستای منو . فرض کن دست چپم اصحاب شمالن و دست راستم اصحاب یمین . وسط این دوتا جائیه که مال متوسطین و مرز بین ایندو دسته اس . متوسطین کین ؟ خدا تو سوره ی توبه آیه ۱۰۲ اینطور معرفیشون می‌کنه : 

وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَیِّئًا عَسَى اللَّهُ أَن یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ.. 

خلطو ینی اینا همه چیو با هم مخلوط آوردن . کسایی که حرام و حلال و گناه و ثوابو با هم خلط کردن . اگه یه ثواب کردن ، یه گناهم کنارش کردن . اینا همون گروه متوسطین هستن که امثال ما را شامل میشن . خدا به پیامبرش میگه که بهشون بگو از رحمت من ناامید نشن و تو ازشون صدقه بگیر و براشون دعا کن که خدا انشالله پاکیزشون می‌کنه و از متوسطین میان به سمت اصحاب یمین .پس اگه همه ی واجباتو انجام دادی و از همه محرمات چشم پوشیدی اونوقت کمّل اصحاب یمینی . 
گفت عجب . پس اینطوری هرکس علاوه بر اینا مکروهاتو ترک کنه و به مستحباتم عمل کنه میشه جزو سابقون دیگه . نه ؟ 
دوباره دستاشو برد بالا گفت فرض کن دست چپم اصحاب یمینن و دست راستم سابقون . وسط دوتا دستامم مال متوسطین ایندو دسته اس . پس هرچی تو مسیر حرکتت ، علاوه بر عمل به واجبات و ترک محرمات عمل به مستحبات و ترک مکروهات رو اضافه کنی ،  میرسی به قله ی  متوسطین مسیر از اصحاب یمین به سوی سابقون و به اون وسط نزدیک‌تری .
 پرسید پس اونوقت کیا کامل از مرحله ی اصحاب یمین رد میشن و جزو سابقون قرار میگیرن ؟
گفت سوره ی عنکبوت آیه ی ۶۲ :
 الَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا … 

اینجا خداوند نفرموده جاهدوا الینا بلکه گفته جاهدوا فینا . فینا یعنی در ما جهاد میکنند نه به سوی ما . اینجا فنا مد نظره. یعنی این افراد جهاد در راه خدا رو به کمال رسوندن و ازین به بعد خداوند سبلی رو مقابلشون قرار میده که در فنای اون جهاد کنند .این سبل فرق داره با اون سبلی که به عنوان مثال می‌فرماید : إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا . اونها راههایی فراتر از این راهها هستن . راههایی که خدا مخصوص اینها در مقابلشون قرار می‌ده. 
پرسید حالا چرا این افراد عده ی زیادی از گذشتگان بودن و عده ی قلیلی از متاخرین ؟ 
گفت متاسفانه اقتضای این زندگی باعث شده که مردم دیگه فرصتی برای توجه به مستحبات و مکروهات ندارن . کسی که حلال و حرام رو رعایت کنه ، چه بسا تعجب کنیم که چنین افرادی رو اگر دورو برمون ببینیم . درحالیکه یک فرد اینچنینی شاید یک انسان عادی بوده برای مردم در گذشته . حالا شما این واژه ی دیجیتال را در نظر بگیر .شاید خندت بگیره ولی کسی چه میدانه شاید دجال که اینهمه در روایات داریم ، همان معرب دیجیتال باشه که اینطور مردم را سحر کرده و شرق و غرب عالم را در ثانیه ای طی میکند و از هر مویش آوازی بلند است . مردم عالم دیگر آنقدر توجه ندارن به این مسائل .. انشالله که ما از عمل کنندگان باشیم .
 دوباره پرسید حالا فرض کنیم که جزو اصحاب یمین قرار گرفتیم . آیا در بهشت حسرت هست به حال کسانی که در مقامهای بالاتر از ما هستن ؟ 
گفت انشالله که شما از سابقون هستین .ولی برای این سوال من خاطره ای در ذهنم آمد. یکبار ما مامور شدیم از آموزش پرورش استان بریم خدمت حضرت امام . من آنجا که در مقابل امام بودم و ایشان رو از نزدیک زیارت کردم یک حال معنوی خیلی خوبی داشتم . مقام رهبری حضرت امام که یک مقام بالاتری از ماست ولی ما حسرت نمیخوردیم که کاش بجای امام بودیم . بلکه از زیارتشان حال خوب هم به ما می رسید. آنجا به دهنم رسید تفاوت مقام بهشتیان هم باید همینطور باشه . حسرتی هم باشه این شکلی خواهد بود . شوقی برای دیدارشان . نه به مقامشان . چون قرار نیست در بهشت حال آدم حال ناسازگار باشه. اگر قرار باشد در بهشت هم حسرت بخوریم که نمی‌شود :)

#نقل به مضمون از صحبتهای ابوالفضل_بهرام پور
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۶ ، ۲۱:۰۷
Ham Saie