یا جاری اللصیق ...

۹۶/۰۶/۰۸ ۲۱:۰۷:۲۴

فقط خودت و خودش ...

من تو یه شهر ترک زبان بزرگ شدم ولی از همون بچگی با هام فارسی حرف زدن. چه تو خونه یا چه تو مهد یا حتی محیط کاری مادرم که اکثرا از شهرای دیگه اومده بودنو اقتضای اونجا ایجاب میکرد . بچه وقتی با زبونی غیر زبان شهر و روستای محل سکونتش بزرگ میشه ، تارهای صوتیش عادت  میکنن که کلمات اون زبونو راحتتر تو بزرگسالی تلفظ کنه . زبون شهرو که خودش به تدریج یاد میگیره . با اینحال هنوزم که هنوزه وقتی یه ربع بیست دیقه فارسی حرف میزنم احساس میکنم زبونم خسته شده . فارسیم دیگه تموم میشه و خود بخود زبونم میچرخه رو کانال ترکی . ... طوریم که حتی دعام که میکنم فارسیه ، همه حرفای عاشقانه ای که بلدم فارسیه ، تقریبا همه چیز زندگیم با فارسی عجین شده و این یه ظلم بزرگ در حق ما اقلیتاست که زبان مادریمونو نمیتونیم بخونیم و آکادمیک یاد بگیرن . امروز تو مسجد نشسته بودم یه پیرمرد اومد نشست درست بغل دستم . نمازش که تموم شد شروع کرد به ترکی دعا کردن . اونقد قشنگ دعا میکرد که کم مونده بود گریه کنم . در مثل مناقشه نیست . باور کن اگه خدا بودم میگفتم نمیدم بهت تا هر روز بیای باهام اینطوری حرف بزنی ... 
دلم پره و میخوام گریه کنم . اینطور وقتا بهترین وقتای زندگی آدمه . از همه بریده باشی ، از همه کنده باشیو بخوای فقط با خدا خلوت کنی حرفتو بش بگی . هیشکیو هیچی دیگه براتون مهم نباشه جز همین خلوت خودتون . همینجاست که آدم تصمیمای بزرگشو میگیره ، قدمای بزرگ تو زندگیش شروع میشن . تو همین غم شیرین دلچسب . تو همین تنهایی دو نفره . فقط خودت و خودش ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۶/۰۸
Ham Saie

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">