یا جاری اللصیق ...

هاشم آباد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۰۳ ، ۲۰:۱۰
Ham Saie
امروز موقع برگشت دبیرای آموزشگاه عزیزی میگفتن از کرونا به بعد دیگه کسی حوصله دید و بازدید نداره. نه خودمون میریم نه دوست داریم کسی بیاد .
گفتم ولی من برعکسم. بر خلاف ۱۵ ، بیست سال قبل الان دیگه دوست دارم برم و بیام ، آدما رو ببینم . فامیلو ببینم . پایه ام برا هر دورهم بودم و پیک‌نیکای خانوادگی . چه ازینور چه ازونور . حتی برا کسی که بریده پا پیش بذارم که وصل شیم .
اونایی که همفکر و هم مسیرن هم که دیگه نگم ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۰۳ ، ۲۳:۵۵
Ham Saie

یکبار اینجا را خواندی و دیگر سراغی نگرفتی . به قول خودت بین آپشن و ضرورت ، حکم آپشن را دارد این چیزها برای تو . ولی من باید هر از گاهی بنویسم .یک هفته ای میشود که بیشتر میخوانم و می‌نویسم . زود بیدار میشوم و به کارها میرسم . بعد از آن تلنگری که یک نصفه کاغذ به ما زد ... « به ضرورت ... به ضرورت ... به ضرورت ...  بیشتر بخوان و بیشتر بنویس ...»

این روزها بیشتر از همیشه دوستت دارم ...

بعد از آن شبی که به یکبار از دستم رفتی ، شبی که پایت سر خورد و داخل رود افتادی ،  یک لحظه بودی و لحظه ی بعد نه و  من در حسرت تمام عمری که بی تو باید سر میکردم شوکه شده بودم . چادر مشکیت را روی آب میدیم و بهت و حیرت و تصور تنهاییهای بعد از آن لحظه تمام دست و پایم را بی حس کرده بود  . یاد تمام خانواده های لبنان و فلسطین که جان دلشان یک لحظه هست و لحظه ی بعد نه . آن دستهای کوچک ، آن خاطرات قلبم را همانجا می‌فشرد ...

این روزها قدر تو را بیشتر میدانم ... به قول خودت ،  این بودن ، آپشن نیست ، ضرورت است . میدانم اینجا را هیچ وقت نخواهی دید . ولی می‌نویسم تا یادم بماند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۰۳ ، ۲۳:۲۶
Ham Saie

هِیَ ؟

عَصَای

أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا

وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِی

وَ لِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَىٰ ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۰۳ ، ۰۱:۱۴
Ham Saie

"عشق وارستگی از فتنه ی دلبستگی است

شوق برخاستن از مهلکه خستگی است ... "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۰۳ ، ۱۵:۳۳
Ham Saie

«کسانی که حرکتی ندارند، مجبورند با تنوع ها خودشان را مشغول کنند. تنوع طلبی نشان دهنده ی نیازیست که ارضاء نشده؛ مثل گرسنه ای که اگر به او غذا ندهند کثافت ها را هم می خورد. وقتی آدمی حرکتی ندارد، مجبور است خودش را با شکل های مختلف زندگی فریب دهد تا خیال کند که حرکتی دارد.»

ع ص

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۰۲ ، ۰۹:۱۱
Ham Saie

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۰۲ ، ۲۳:۳۲
Ham Saie

چونان الکن چون شاعری مبتدی برای اولین بار دریا را دیده باشد  ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۷:۳۲
Ham Saie

ثقل صدا آنقدر بود که تا ساعتها قادر به شنیدن نبودم . گویا مسخ شده بودم . سرخی و حرارت لاله ی گوشم را حس میکردم که حاصل نفسهای سوزانی بود که از منخرین سیاهش بیرون داده بود . چشمانم باز بود ولی تمییز ناممکن . می‌دانستم صحراست . مردی را در افق می‌دیدم . رشید ، ردای سبزی بر دوش که قدم‌های نعلین سفیدش شن ماسه های زمین را بلند میکرد . داشت به سوی من می آمد . نعلین که از زمین بر می‌گرفت ، می‌دیدی بهجت شنهای صحرا را که گویا خلق شده بودند فقط برای این لحظه. میلیون ها سال انتظار برای لحظه ای که او بگذرد . که عروج کنند به بالا ، به نعلین و ردایش بگیرند ... چقدر آشنا بود ... چقدر حافظ بود . چقدر تمثیل تمام شعرها و آیه های عاشقانه ای که در دنیا شنیده بودم ، چقدر « ندارم دستت از دامن ، بجز در خاک و آن دم هم ، که بر خاکم روان گردی ، بگیرد دامنت گردم » ...

 فهمیدم صحرا منم ، شنهای صحرا منم . این را همان لحظه فهمیدم ... همان دمی که به پایش گرفتم و باز افتادم ... 

 گفتم تو کیستی ، بی آنکه دهان باز کنم .

 شنید ، فهمید ، ولی جوابی نداد . همینطور فاصله اش را کم و کمتر میکرد . 

_نگاهم کن ...

مگر می‌توانستم نگاه نکنم ... زیباترین موجودی بود که خالقی می‌توانست خلق کند ...

_انظر الیَّ یا متحرر ...

بر من نگاه کن ای گریخته ...

آه ازین کلمه ، آآه ... باز همان بود ، متحرر ، اینبار از زبان او بی آنکه دهان بگشاید . باز هم سنگین ، باز هم سوزان ...

_گفت تو آزاد بودی آنطور که میخواستی و من توام ، تویی که در بند ، من می‌شدی . و نخواستی ...

صحنه دگرگون شد و نشانم داد . دیدم ، زندگی کردم . کودکی را ، دبیرستان را ، اتوبوس تهران ردیف سوم را ، هفته ها و سالیان بعدش را ، تمام عمرم را ، تجربه کردم تمام تلاشی را که برای رهایی انجام داده بودم تا آزاد باشم ، خودم باشم . و او در تمام لحظات ایستاده بود و منتظر . میخواست اویی شوم ، من او ، عبد او و تنها به حرف او و من بی اعتنا در تمام این مسیر نه گفته بودم .

برگشتم . اینبار دیگر فقط ثقل و سوزش گوش از یک کلمه نبود . حسرت و شرم هم به آن اضافه شده بود و در کلمه ای تجمیع ... در گوشم تکرار میشد منسی المتحرر ، منسی المتحرر ...

 گریخته ی فراموشکار ، گریخته ی فراموشکار ...

او دیگر رفته بود . ، حتی صاحب منخرین سیاه و سوزان هم رفته بود . خودم بودم و صحرای بی انتهای خودم و پتک‌های منسی المتحرر ، منسی المتحرر که از گوشم بر پیکرم وارد میشد ...

هزاران سال ، میلیونها سال ، آنقدر طولانی که میشد زمین و آسمانی دیگر خلق شوند و دوباره نابود ...

و به یکبار شنیدم ، آن نوا را ... عاشقی داشت در کنجی حبیبش را از پس غمی بزرگ دلداری میداد ...

 « ... و لسوف یعطیک ربک فترضی » آنقدر به تو میدهم که راضی شوی . بگو چه میخواهی . »

فهمیدم که دیگر من نیستم ،گوش تمام عالمها و آدمها به این صدا باز شده است . تمام صحراهای دیگر را دیدم که چشم به کنج خلوت ایندو دارند . همه چشم بودند و منتظر بر کلمه ای که بر لب جاری خواهد کرد ...ما می‌دیدیمش و حبیب از زمین آدمها، نگاهمان میکرد . گویا به یک نگاه تمام عالمیان را از عدم تا قیامت میدید ... برگشت و گفت . اینها را ، بندگانت را ، مرا به خودت ببخش ... آنها که در دنیا از بند تو و خواسته ات گریختند به دامن خود‌ برگیر ...آنگاه دست به آسمان بلند کرد ...

 

 یا مَنْ لا مَفَرَّ اِلاّ اِلَیْهِ، 

یا مَنْ لا مَفْزَعَ اِلاّ اِلَیْهِ، 

یا مَنْ لا مَقْصَدَ اِلاّ اِلَیْهِ،

 یا مَنْ لا مَنْجا مِنْهُ اِلاّ اِلَیْهِ،

 یا مَنْ لا یُرْغَبُ اِلاّ اِلَیْهِ،

 یا مَنْ لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلاّ بِهِ،

 یا مَنْ لا یُسْتَعانُ اِلاّ بِهِ، 

یا مَنْ لا یُتَوَکَّلُ اِلاّ عَلَیْهِ، 

یا مَنْ لا یُرْجى اِلاّ هُوَ،

 یا مَنْ لا یُعْبَدُ اِلاّ هُوَ

 

سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ

 

 

و ندا آمد ، همه را به تو بخشیدم . 

یا محمد ...

 

https://www.aparat.com/v/DUQFJ

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۲:۵۹
Ham Saie

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۹ ، ۲۲:۴۳
Ham Saie

« چو بلبل در فغان آیم چو بینم بوستانش را
چو گل خندان شوم هرجا که بینم باغبانش را
صبا از بوی پیراهن نگردد چشم ما روشن
نخیزم از سر این ره نگیرم تا عنانش را
چو بندد پاسبانش در به رویم رو نگردانم
کشم جاروب از مژگان فضای آستانش را ...»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۷ ، ۱۳:۲۶
Ham Saie

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۷ ، ۱۳:۰۹
Ham Saie
بالاخره بارید  برفی که در انتظارش بودم . به هشتمین روز زمستان.تنهاییم را دوست دارم . به خلوتهای شبانه ، به امتداد نور روشنایی های خیابان که راهشان را به اتاق باز میکنند.  از کسی گلایه نخواهم کرد . چه آنها که رفتند، چه آنها که بودند و نخواستند ببینند. رزق دلها به دست توست . ساعتی از میان واژه ها گندمی جدا میکنی و در دلم میکاری بی آنکه متوجه شوم و ساعتی دیگر خوشه هایش را در دنیایم درو ‌‌...  صدای سرفه می آید . مثل هر روز و همین ساعت . زردی چشمانش طاقتم را طاق کرده . حیای میان کلماتش که «چیزی نیست» ... بیا و باز برایم از هاجر بگو . از هروله ی میان صفا و مروه . از « وادی ذی ذرع » ،  ابراهیم و اسماعیلش . بگذار باز کتابهایم را روبرویت باز کنم . تو از شریعتی بگویی . من از بچه های حسینیه ی حاج شیخ مرتضی . از آن شب که گفتی برو چیزی که دنبالش میگردی اینجا نیست . رفتم و از آن روز دنبال تو میگردم ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۷ ، ۱۰:۴۶
Ham Saie

با آدما مهربون باشیم. عجولانه در موردشون قضاوت نکنیم . شاید اون آدم یجای زندگیش درگیر نبردیه که بقیه هیچی در موردش نمی‌دونن ؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۷ ، ۰۹:۵۱
Ham Saie

نگاهم به آنطرف شیروانی سبز همسایه است . بلندیش سر به سر سروهای کوچه میگذارد . خوشه های قندیل امسال پیدا نیستند . سرما هر چیز را خشک میکرد الا همین خوشه ها که از لب بام آویز میشدند . رزق امسالم گرمای این گوشه از خانه شده . روی میز پر است از باقی مائده های یلدا . انار هست ، سیب هست و خرمالو . و مادر هست و پدر و چه ازین بیشتر . شاید فقط چشمم در انتظار نگاه اوییست که شبی وعده ی آمدنش را داده بود . این ساعت از روز که میشود حرفها سر میروند بر روی کاغذ . میدانم که  بسیار نوشته ام و باز خواهم نوشت . تا زمانی که فرصت مقدر او بگذارد . واژگونی اتوبوس دانشگاه غمگینم کرده . یادش افتادم که رشته ای از زندگیش وصل به احوال آن حوالیست. اینطور وقتها میگویند « انا لله و انا الیه راجعون » . انگار میکنند که تمام حرف همین جمله است بی آنکه مطلع و پایانش را بگویند . بشارت آغاز و سلام انجامش را . همانجا که میگوید « شما را به ترس و نقصان مال و گرسنگی و جان و فرزند می آزماییم ، و تو ای پیامبر بشارتشان ده به صبری که خواهند کرد آن هنگام که بار مصیبت بر دوششان نشست و جان کلامشان که ما از توییم و راه به سوی تو داریم . این منم در آن هنگام که سلامشان خواهم داد و صلوات و رحمتی از جانب من بر آنهاست » . و من به محمد فکر میکنم که چقدر نظرکرده و دردانه است که هر شب منتظر نامه ای از غیب مینشیند و اویی هست برایش که به جانش سوگند خورد به هفتاد و دوی حجر « لعمرک » . به جان تو قسم حبیب و رسول من . فکر کن یکی باشد که بگوید ای جامه به تن پیچیده « یا ایها المزمل »  کجایی که دلم در انتظار اوست . بلند شو و نگاهم کن . « یا ایها المدثر » ای ردای شب بر سر کرده . صدایم کن که من هم چون تو دلتنگم ای حبیب . پاکیزه به دیدارم بیا . مرا به شکوهم ببین . به خاطر من صبر کن بر هرچه میگذرد که من در بلا و دیدن استقامت توست که عاشقترینم و برایش حدیث قدسی بخواند که « مَن طَلَبَنِی وَجَدَنِی وَ مَن وَجَدَنِی عَرَفَنِی وَ مَن عَرَفَنِی عَشَقَنِی وَ مَن عَشَقَنِی عَشَقـــتُهُ وَمَن عَشَقـــتُهُ قَتَلــتُهُ وَ مَن قَتَلـــتُهُ فَعَلیه دِیــتُهُ وَ مَن عَلَیَّه دِیـــتُهُ وَ أَنَا دِیـــتُهُ ... »

 اذان شد ...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۷ ، ۱۷:۳۸
Ham Saie

آب کن این دل یخ زده را به هرم نوازشی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۷ ، ۰۶:۰۸
Ham Saie
سید برایم فال گرفت . 
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن 
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم 
که در طریقت ما کافریست رنجیدن 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۷ ، ۰۱:۴۴
Ham Saie
خدایا تو غفاری و اهل عفو و بخشش .خدایا برای اینکه غفاریت تو فعال و جاری بماند لازمه اش وجود انسان خطاکار و گناهکار است . تو در واقع با اعلان غفاریتت در پی گناهکاران و یافتن آنهایی .غفاریت تو وقتی فعال است که شخص گناهکاری در کار باشد زیرا اگر در عالم هستی گناهکاری نباشد و همه از دم معصوم باشند غفاریت تو کی کارگر خواهد بود ؟ و طبعا این صفت تو به تعطیلی کشیده خواهد شد . پس غفاریت تو گناهکار میطلبد ...

 ای خدای من , من همان گناهکار و مذنبم که به در خانه ات آمده ام 
یا محسن قد اتاک المسیئ ...
 ای کسی که درهای احسانش به روی همه باز است . اینک این گناهکار بر در خانه ات ایستاده ...

#مناجات تائبین
تفسیر ابوالفضل بهرامپور
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۷ ، ۲۲:۵۰
Ham Saie
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۷ آذر ۹۷ ، ۲۳:۳۶
Ham Saie
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۷ ، ۱۳:۰۷
Ham Saie

دو بیت تو کافیست که دنیای من زیر و زبر شود ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۷ ، ۱۱:۱۶
Ham Saie

بابا را دم مدرسه پباده کردم . باران آنقدر شدید بود که دور متوسط برف پاک کن به سختی جواب میداد . رادیو آوا ابر میبارد همایون را گذاشته بود . روی تابلوی اتوبان نوشته بود باغ رضوان . یادم آمد دیروز ماما گفته بود که سالگرد دایبست . امروز هم سالگرد مادرش . گفتم میخواهی برویم باغ رضوان ؟ اول صبر کرد  . بعد سرش را تکان داد که باشد . اذان میگفتند . درهای مسجد باغ رضوان بسته بود . گفتیم بازش کردند . آنطزف برای تازه از دنیا رفته ای نماز میت میخواندند . رفتیم قطعه ی شهدا سر مزار دایی . تقریبا روی سنگ همه ی همسایه هایش گل بود غیر از او . باران تمام لباسمان را خیس آب کرده بود . باغ رضوان خالی شده بود . چند قطعه آنطرفتر مادریزرگ را دفن کرده اند . بک همسابه ی جدید یرای مادریزرگ آمده . روی سنگش نوشته شهید حملات ظالمانه ی شوروی . تاریخ شهادت 1320 ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۷ ، ۱۳:۴۱
Ham Saie

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۷ ، ۰۶:۰۵
Ham Saie
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۰ آبان ۹۷ ، ۲۳:۳۶
Ham Saie
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۶ مهر ۹۷ ، ۲۰:۰۰
Ham Saie



21:05

Trance Frendz — An evening with Ólafur Arnalds and Nils Frahm


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۷ ، ۱۹:۳۶
Ham Saie


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۷ ، ۱۹:۰۷
Ham Saie

کل یوم عاشورا کل ارض کربلا ...


nafisehkohnavard

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۷ ، ۱۵:۰۵
Ham Saie




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۵۵
Ham Saie

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۷ ، ۰۹:۲۴
Ham Saie
تمام مسئله سر حد اعتماده . اینکه آدمیزاد تا کجا میتونه دووم بیاره و از کوره در نره . وگرنه برام دیگه یقین شده که آخر همه ی قصه ها خوب تموم میشه . مهم نیست ایراهیم و اسماعیل باشه یا اسماعیل و هاجر یا یوسف و یعقوب . برا هرکی از نسل آدمه ،تا هرکجا تو رو خواسته قصه همینه ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۷ ، ۲۰:۵۱
Ham Saie
منی که زیباترین چشمان دنیا را در صورت پسرک سیزده چهارده ساله ی راه تو دیدم ، بی آلایشترین محبت را از موکبدار عزای تو چشیدم ، خالصانه ترین دوست داشتن را در اولین هم قدمیهای سمت تو فهمیدم ، دردناک ترین درد را در کوچه پس کوچه های شهر تو کشیدم، شیرین ترین رطب را از دستان خادم تو چیدم ، معنای اشک را در موکب رضای تو فهمیدم ... چطور طمع دوباره ی تو را نکنم ؟ ما فقط حلوای تو را چشیدیم و این بود . او که محبت تو را چشید ببین چه میکند ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۷ ، ۰۸:۲۳
Ham Saie
امروز 29 سال را تمام کردم .برخلاف اینروزها  از صبح حال خوب عجیبی داشتم . حس انبساط خاطر و آرامش غریبی که درست همین امروز سراغم آمده بود.  عصر که به دعای عرفه رفتم از اول دعا اشکم بند نمی آمد . همین فرازهای امام . همین حرفهایی که بعد از هزار و چهارصد سال تمام حرفهای ناتمامت را تمام میکنند . وقتی با کلمه کلمه اش زندگی میکنی ...

اِلى مَنْ تَکِلُنى ؟  اِلى قَریبٍ فَیَقْطَعُنى ؟ اَمْ اِلى بَعیدٍ فَیَتَجَهَّمُنى ؟
به که واگذارم مى کنى ؟ آیا به خویشاوندى که از من بِبُرَد ؟ یا بیگانه اى که مرا از خود دور کند ؟
اَمْ اِلَى الْمُسْتَضْعَفینَ لى وَاَنْتَ رَبّى وَمَلیکُ اَمْرى ؟
 یا به کسانى که خوارم شمرند درحالیکه تویى پروردگار من و زمامدار کار من ؟ 
 اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتى وَ بُعْدَ دارى وَهَوانى عَلى مَنْ مَلَّکْتَهُ اَمْرى ...
 از غربت خود بسوى تو شکایت می اورم و دورى خـانـه ام و خواریم نزد کسى که زمامدار کار من کردى ...
فَبِاءَىِّ شَىْءٍ اَسْتَقْبِلُکَ یا مَوْلاىَ اَبِسَمْعى اَمْ بِبَصَرى اَمْ بِلِسانى اَمْ بِیَدى اَمْ بِرِجْلى اَلـَیْسَ کُلُّها نِعَمَکَ عِندى وَبِکُلِّها عَصَیْتُکَ ...
پس به چه وسیله با تو روبرو شوم اى مولاى من ؟  آیا به گوشم یا به چشمم یا به زبانم یا به دستم یا به پایم ؟ آیا همه اینها نعمتهاى تو نیست که در پیش من بود و با همه آنها تو را معصیت کردم ؟
اَنْتَ الَّذى اَزَلْتَ الاَْغْیارَ عَنْ قُلُوبِ اَحِبّائِکَ حَتّى لَمْ یُحِبُّوا سِواکَ وَلَمْ یَلْجَئُوا اِلى غَیْرِکَ
توئى که اغیار و بیگانگان را از دل دوستانت براندى تا اینکه کسى را جز تو دوست نداشته و به غیر تو پناهنده و ملتجى نشوند
 اَنْتَ الْمُوْنِسُ لَهُمْ حَیْثُ اَوْحَشَتْهُمُ الْعَوالِمُ وَ اَنْتَ الَّذى هَدَیْتَهُمْ حَیْثُ اسْتَبانَتْ لَهُمُ الْمَعالِمُ 
 توئى مونس ایشان در آنجا که عوالم وجود آنها را به وحشت اندازد و توئى که راهـنـمـائیـشان کنى آنگاه که نشانه ها برایشان آشکار گردد 
ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَمَا الَّذى فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ 
چه دارد آنکس که تو را گم کرده ؟ و چه ندارد آنکس که تو را یافته است 
کیف یُرْجى سِواکَ وَاَنْتَ ما قَطَعْتَ الاِْحْسانَ وَکَیْفَ یُطْلَبُ مِنْ غَیْرِکَ وَاَنْتَ ما بَدَّلْتَ عادَةَ الاِْمْتِنانِ ...
چـطور مى شود بغیر تو امیدوار بود در صورتى که تو احسانت را قطع نکردى و چگونه از غـیـر تو مى توان طلب کرد با اینکه تو تغییر نداده اى شیوه عطابخشیت را ...

 و تو چه میدانی که شاید همه ی این ماجراها ، بالا . پایین ها ، فراقها و فقدانهایت ، دلیلی نداشته جز اینکه امروز با این حالت به مصلی بروی و این حرفها را بشنوی که با گذشت چند ساعت هنوز  هم عطر همان حس خوب با تو مانده باشد . ورود به سی سالگی برایم زیبا بود . بدیع ، حتی تقارنش با عرفه که به یاد ندارم همزمانی با هیچ عید دیگری را در سالهای قبل . شاید یک شروع نو برای کسی که فهمیده بود بی چیزترین است . دلم بقای همین حال خوب را می خواهد . شاید چند روز آینده مسافر شدم . شاید مشهد الرضا شاید جایی دیگر ... دلم کربلا میخواست . اربعین . پیاده روی . باسم کربلایی ، نوحه هایش ،همین  تجاره لن تبور 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۱۹
Ham Saie

برای ماهی

با سه ثانیه حافظه

تُنگ و دریا یکی ست

دست من و شما درد نکند

که دل ِ تنگ آدم ها را

با یک عمر حافظه

توی تُنگ می اندازیم

و برای ماهی ها دل می سوزانیم


مهدیه لطیفی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۲۳
Ham Saie

دیشب خواب دیدم در شهری غریبم . کسی در کنارم بود که بی نهایت دوستش داشتم . سرش را به بازویم چسبانده بود و اشک می‌ریخت . میخواستم آرامش کنم . یک آن دندانهایم شروع به شکستن کردند . تکه تکه شدند و روی دستم افتادند ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۷ ، ۱۰:۱۴
Ham Saie


tabatabaei14 بسم الله
در تبریز مجتهد جلیل القدری بود به نام آیت الله آقا میرزا رضی تبریزی رضوان الله علیه. از ثقات شنیدم که وقتی ایشان به قم آمده بودند و مهمان آیت الله خمینی شده بودند، آقای خمینی به خانواده شان فرموده بودند: این مهمان ما کسی است که با دلگرمی می شود از او تقلید کرد! و این کلام ایشان به خوبی دلالت بر عظمت علمی و عملی آقا میرزا رضی دارد. مرحوم آقامیرزا رضی گفته بود: ما در منزلمان کار بنایی داشتیم، عده ای کار می کردند. در میان کارگرها یک نفر بود که معلوم بود با دیگران فرق دارد. دنبال بهانه ای می گشتم که با او سر صحبت را باز کنم. برای کار نیاز به نردبان بلندی داشتیم که آن را کرایه نمودیم و پس از اتمام کار بنا شد آن کارگر، نردبان را ببرد و تحویل دهد. وقتی رفت و برگشت، مقداری بیش از معمول طول کشید، چون حدود مسافت را می دانستم. دیدم بهانه ای است برای صحبت کردن، به او گفتم: چه شد که مقداری طول کشید؟! با یک متانتی جواب داد: چون نردبان بلند بود و ممکن بود که به دیوارهای خانه های مردم اصابت کند و من مدیون شوم، لذا با احتیاط بیشتری حرکت کردم، به همین جهت مقداری بیشتر طول کشید.
فصل تابستان بود و آفتاب دیر غروب می کرد. هنگام ظهر که کارگرها برای تهیه غذا و صرف ناهار متفرق شدند، او اول وقت به سراغ نماز رفت و با حالت توجه خاصی نماز می خواند. وقتی تکبیر می گفت، من شدیداً تحت تاثیر قرار می گرفتم، بدنم گویا به لرزه می افتاد!
نماز که تمام شد رفتم به او گفتم: شما بعد از اتمام کار، باز هم وقت برای نماز خواندن داشتی، چرا در زمان کار من نماز می خوانی؟ در جواب من فقط این را خواند: (و انّ المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا) با این جواب او گویا پاهایم لرزید و نتوانستم خود را کنترل کنم، همانجا نشستم و فهمیدم شخص فوق العاده ای است.
از او عذر خواهی کردم و گفتم: غرضم از این مطالب این بود که خواستم مقداری با تو صحبت کنم. حالا بگو امام زمان الان کجا هستند؟!
گفت: حضرت در تبریز تشریف داشتند، یک ساعت است که این شهر را ترک نموده اند.
گفتم: چکار کنم که خدمتشان برسم، راهش چیست؟!
گفت: یک مقداری به خودت رسیدگی کن، مراقبه داشته باش، آقا خودشان تشریف می آورند.
.
.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۳۵
Ham Saie

من بهشتتو ، خودتو ، هر دلبری که خاطرخواته، هرکی زلفمو به زلفش، زلفشو به زلفت گره زدی، همممه شونو ، همممممه شونو کمپلت باهم میخوام . همینقدر پر رو :) 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۷ ، ۲۱:۴۰
Ham Saie

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۷ ، ۲۰:۴۱
Ham Saie

ثمین چند روز مهمان خاله بود . فیلم عروس هلندی دخترخاله هایش را گرفته فرستاده . ( نگهداری پرنده در فامیل ما اپیدمی شده :)  حالا میفهمم وقتی زبان کودک باز میشود ، پدر مادر  چه ذوقی میکنند ...

بدو بیا ، بیا بیا بیا ، خوبی ؟ بدو بدو بدو ، پخ پخ پخ ، بوس بده ،

تاب تاب تاب بااااااچی :)


کیفیت_اصلی
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۷ ، ۲۰:۱۹
Ham Saie


رُوِیَ عَن عَلِیِّ اَمیرِالمُومِنینَ عَلَیهِ السَّلامُ قالَ: کَما اَنَّ الشَّمسَ وَ الَّلیلَ لایَجتَمِعانِ کَذلِکَ حُبُّ اللهِ وَ حُبُّ الدُّنیا لا یَجتَمِعانِ.
حضرت امیر المؤمنین(ع) فرمودند: همان طور که خورشید و شب با یکدیگر جمع نمی­شوند، محبّت و دل بستگی به خداوند نیز با محبّت و دل بستگی به دنیا جمع نمی­شوند.
خیلی زیبایی در این روایت دیده می­شود. انسان اگر بخواهد بفهمد حبّ به خدا دارد یا نه، راهش چیست؟‌ این امری نیست که هفته ­ای و ماهی یا سالی یک بار پیش بیاید، بلکه انسان در هر روز چندین بار بر سر دو راهی دنیا و آخرت قرار می­گیرد؛ آن هم نه فقط بُعد وجودی او، بلکه تمام ابعاد وجودیش مثل قلب، عقل، اعضاء و جوارح، دست، پا، زبان، گوش، چشم و حتّی خطورات ذهنیّه او مثل دروغ، غیبت، تهمت، مال حرام خواری، نگاه به نامحرم و... انسان ببیند کدام را انتخاب می­کند، امر الهی را انتخاب می­کند که نور است، یعنی محبّت و دوستی به خداوند را، یا این که معصیت را انتخاب می­کند که ظلمت و تاریکی و محبّت و دل بستگی به دنیاست؟
نور و ظلمت در یک جا جمع نمی­شوند و دل ظرف محبّت خداوند است و دو شیء و دو چیز در او جای نمی­گیرد، محبّت و دل بستگی به خداوند یعنی نورانیّت، نشاط، آرامش، برکت، نیکوکاری. و محبّت و دل بستگی به دنیا، یعنی ظلمت، تاریکی، اضطراب، افسردگی، فساد، گناه و معصیت. حالا انسان ببیند در شبانه روز زندگی خود چه چیز را انتخاب می­کند؟‌ این از عمل انسان معلوم می­شود. آیا دل را در اختیار صاحب خانه قرار داده­ ایم؟ یا اینکه با نافرمانی، معصیت و گناه صاحب خانه را از دل بیرون کرده، به مستأجر و یا بالاتر، به غاصبی که محبّت دنیا و شیطان است داده و دل را بیمار کرده­ ایم؟
انسانی که کارهای شیطانی انجام می­دهد و می­گوید خدا را دوست دارم، حرفش یک دروغ و فریب شیطان است. او دل را به شیطان تحویل داده است.

.
.
.
#اخلاق 
#عرفان 
#مرحوم_حاج_آقا_مجتبی_تهرانی_ره


tabatabaei14


.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۵۷
Ham Saie




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۷ ، ۰۹:۵۳
Ham Saie
و چه کم پیش می آید وقتی چیزی از دست رفت دوباره باز گردد ...

"عهده‏ام در گرو درستى سخنم قرار دارد، و نسبت به آن ضامن و پاى بندم. کسى که عبرتهاى روزگار کیفرهاى پیش رویش را بر او آشکار کند تقوا او را از در افتادن در اشتباهات مانع گردد. هشیار باشید که روزگار آزمایش به همان شکل خود در روز بعثت پیامبر (ص) به شما باز گشته. به خدایى که او را به حق فرستاد هر آینه همه درهم ریخته مى‏شوید، و هر آینه غربال مى‏گردید، و همچون محتواى دیگ جوشان درهم و برهم گشته تا آنجا که ذلیل شما گرامى و بالا نشینتان پست شود. واپس مانده‏ها که کوتاهى کردند پیش افتند، و پیش افتاده‏هاى گذشته پس مانند. به خدا قسم سخنى را مخفى ننموده، و دروغى بر زبان نیاورده‏ام، و به این اوضاع و چنین زمانى آگاهیم داده‏اند. بدانید گناهان اسبان سرکشند که افسار گسیخته سواره‏هاى خود را به پیش مى‏برند تا به جهنم وارد کنند. آگاه باشید که تقوا مرکب‏هاى راهوار است که مهارشان به دست سواره‏هاى آنها سپرده شده، در نتیجه آنان را وارد بهشت مى‏نمایند. این وضع حق و باطل است، که هر یک را خریدارى است، اگر باطل بسیار باشد از گذشته چنین بوده، و اگر حق اندک باشد زیاد شدنش را امید هست. و چه کم پیش می آید وقتی چیزی از دست رفت دوباره باز گردد ..."

خطبه ی 16 نهج البلاغه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۷ ، ۱۱:۱۳
Ham Saie

در همه ی آثار اسلامی ما دو نفر را داریم که از آنها به " ثارالله " تعبیر شده . در فارسی ما یک معادل درست و کامل برای اصطلاح عربی "ثار" نداریم .وقتی کسی از خانواده ای از روی ظلم به قتل میرسد ،خانواده ی مقتول صاحب این خون است . این خون را ثار میگویند و آن خانواده حق دارد خون خواهی کند .اینکه میگوبند خون خدا تعبیر خیلی نارسا و ناقصی از ثار است و درست مراد را نمیفهماند . ثار یعنی حق خونخواهی . اگر کسی ثار یک خانواده است یعنی این خانواده حق دارد درباره ی او خونخواهی کند . در تاریخ اسلام از دو نفر اسم آورده شده است که صاحب خون اینها و کسی که حق خونخواهی اینها را را دارد خداست . این دو نفر یکی امام حسین است و یکی هم پدرش امیر المومنین " یا ثار الله و ابن ثاره " ...

انسان 250 ساله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۷ ، ۲۱:۳۶
Ham Saie
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۷ ، ۲۱:۱۰
Ham Saie


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۷ ، ۰۴:۵۸
Ham Saie

" آنچه که بر کیفیت دوستی موثر است، تنها در لحظات با هم بودن خلاصه نمیشود. تمام اعمال و رفتارهای ما، تمام دلتنگی ها و دعا کردن های ما، تمام آنچه که از ذهنمان عبور می کند و در قلبمان جای میگیرد، بسیار حقیقی تر از آنچه فکر می کنیم، بر دل و ذهن طرف مقابلمان اثر می گذارد. جریان محبت، فرستنده ها و گیرنده های سیگنال دوستی، آنقدرها که فکر می کنیم غیر واقعی نیستند. شاید به چشم دیده نشوند، اما وجودشان در نظام هستی غیر قابل انکار است... امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «انْظُرْ قَلْبَکَ‌؛ فَإِذَا أَنْکَرَ صَاحِبَکَ‌، فَإِنَّ‌ أَحَدَکُمَا قَدْ أَحْدَثَ‌» به قلبت نگاه کن؛ اگر دیدی دیگر دوستت را دوست نداری٬ بدان که یکی از شما کاری کرده است [که موجب سستی رشته‌ی محبت شده؛ مثلا پشت سر او بدگویی کرده یا حقی را از او ضایع کرده است] "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۷ ، ۱۲:۰۵
Ham Saie


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۷ ، ۰۵:۴۱
Ham Saie

مدیاپلیر ویندوز را اولین بار ران میکردم بین آن همه آهنگ این پخش شد ...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۷ ، ۲۳:۱۴
Ham Saie

وقتی دیدی به زحمت می افتی یا غصه دار می‌شوی، مبادا به کسی بگویی. سر نماز یک صلوات بفرست و حاجتت را بگو و آن وقت یک صلوات دیگر هم بفرست. اولیای دیگر، خدا را دوست دارند اما پیامبرِ ما را، خدا دوست دارد. او نمی‌تواند خدا را دوست بدارد! پیامبرِ ما راه ندارد که خدا را دوست بدارد. آیا نمی‌بینی که مناجات ندارد؟ از بس که غلبه رحمت و برکات، از آسمان و زمین و غیب و شهود بر سر محمّد صلی الله علیه و آله و سلم ریخته است. او کنه اَلفَقْرُ فَخْریٖ را گرفته است. اولیای دیگر این طور نیستند. آنها همه، خدا را می‌خوانند. مناجاتهای امیرالمومنین و ائمه، مومنین و مومنات و انبیای سلف را ببین. اما پیامبر چون حبیب خداست، لذا هستی او را بغل گرفته است و او راه ندارد. حالا اگر قرار است قاطی بشویم و بالا برویم و نجات پیدا کنیم، باید از طریق این عبد باشد ...

#طوبای_محبت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۷ ، ۱۸:۱۰
Ham Saie

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۰:۴۰
Ham Saie