اعتکاف ۱۴۰۳
تجلی خداوند تامه ، از شدت تجلیش کم نمیشه . مشکل اینه که ما هر روز حجاب روی حجابمون اضافه میکنیم .
گفتم با شما همه چی راحت بود . حلالمون کنید اگه اذیتتون کردیم ، لگدی چیزی نصف شبی زدیم . فقط یه چیز سخت بود اونم فامیلیتونه . هنوزم مطمئن نیستم درست گفتم یا نه . خندید و خداحافظی کردیم . با سه تا پسر اومده بود و یکی از یکی نمک تر . میگفت من تا حالا پای منبر ارجمندی نبودم . اصولاً ما اینجا تو شهرمون صاحب نفس کم داریم . فقیریم . یکی همین حاج آقا ارجمندی ، یکی حاج آقا مومنی ، یکی هم حاج آقا سلامتی . هرچی فکر میکنم دیگه یادم نمیاد . اینام که همه رفتن مونده فقط سلامتی . گفتم همین حاج آقا ارجمندی ۸۸ تو دانشگاه استادمون بود . الان رفته تبریز . ولی اون موقع اینطوری نبود . این که این میگه حکمته . ۱۵ سال پیش حکمت نبود . یا اگه بود اینطور حکمت بالغه نبود . تو این سالها معلومه ساخته خودشو . هی میخوای حرف بزنه تو آب بشی ، دلت بلرزه .
موقع سخنرانیش یادداشت میکردم . وحید میگفت واسه چی مینویسی ؟ که تو کلاس بگی ؟ گفتم آره . خودش خبر خودکشی یه دختر تو مدرسه نیلوفرو بهم داد . پدرش رفته زن دوم گرفته و مادر رفته و دختر تنها تاب نیاورده . از اون روز دیگه با همشون با محبت برخورد میکنم . چیزایی هست که ما نمیدونیم . مخصوصاً بچه های یتیم یا بچه های طلاق که کم نیستن اینجا .
جالبه بعضی حرفا هی تکرار میشن . مثل ادب . نوشته بودم ادب مثل عطر میمونه . فرق نمیکنه فقیر بزنه یا غنی . عبد با ادبه . بهترین عبد با ادبترینشونه . علامه تو تنهایی هم پاشو دراز نمیکرد که خدا حاضره . اینجا آخرش اینه که میگن طرف خرخونه ، خرپوله ، خرشانسه . خرکیفه . آخرش اینه که خرت میکنن دیگه . برو نعم العبد شو بنده ی خدا . بندگی با ولش ولش نمیشه . ولش ولش آخرش میشه هلش هلش الی جهنم . جهنمت میشه حسرتی که میکشی . خزانه ی بانک مرکزی رو گذاشتن در اختیارت میتونی تریلیارد پول برداری رفتی چسبیدی به به یه هزاری میای بیرون . نمیگن خاک بر سرت . یک بانک پول در اختیارت بود اینو برداشتی آوردی ؟ راهش این نیست عزیز . باید در راه عبودیت با قدرت قدم برداشت . راه تهران از ماکو نمیگذره . اینطور نشه بعد ۸۰ سال متوجه شی یه عمر مسیر اشتباه رفتی ، مقصدت جای دیگه بوده .
ارکان قدرتو باید بشناسی . یک ، عبد عاقله . العلم سلطان . باید بری دنبال علم . خداوند علمو در تلاش و عدم سیری قرار داده نه در تنبلی و سیری و راحت طلبی . دو ، قدرت روحی. قدرت معنوی . باید اول شجاعت در اقدام داشته باشی و دوم تاب آوریتو بالا ببری و از وسط راه جا نزنی . چای تو آب جوش رنگ و بوی خودشو میده بیرون . فکر میکنی اینجا رفتی بیرون راحتی میاد سراغت ؟ اشتباه میکنی . اینجا ایمانت بیشتر بشه همون قدر بلا و مصیبتت بیشتره . ایمان و ابتلا دو کفه ی ترازوی دنیاست . خودتو ، روحتو قوی کن که تاب بیاری تو آب جوش بلایا . سختی های دنیا دو نوعن . تقصیری و تقدیری . تکلیف خاص مثل شاگرد خاصه آقا معلم . متناسب با دانش آموز شما تکلیف بهش میدی . این برا اذیت کردنش نیست . شاگرد خوب همه ی اون چیزی که شاگردای دیگه دارن رو داره . تو داری بالاترش میبری چون جوهره ی اونو دیدی . دنیا کارگاهه . فقط کاره . راحتی توش نیست . راحتی هم باشه واسه اینه که نفس تازه کنی برا ادامه کار . راحتی جای دیگس عزیز . همه ملت ها از دولتشون ناراضین. همش تقصیر دولت ها نیست . مردم دیدشون به دنیا اشتباهه . سه ، قدرت بدنی . مومن ضعیف نیست . مومن به غذایی که میخوره اهمیت میده ، به نوع خوردنش اهمیت میده ، به سلامت جسمش اهمیت میده . ورزشش به راهه . چهار ، قدرت مالی . عبد خدا وضعش توپه . توانگره . لال شه اون منبری که میگه مومن نباید مال و مکنت داشته باشه . آب در کشتی هلاک کشتی است ، آب اندر زیر کشتی پشتی است . تو باید داشته باشی و پشتت گرم باشه . اگر گفتن قناعت ، نه قناعت در تولید . ما در تولید قناعت نداریم . قناعت در مصرفه .
حواست باشه مومن
زندگی بافتن یک قالیست;
نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی،
نقشه از قبل مشخص شده است،
تو در این بین فقظ میبافی،
نقشه را خوب ببین ، خوب بباف،
نکند اخر کار قالی بافته ات را
نخرند...!