یا جاری اللصیق ...

۹۶/۰۵/۲۶ ۲۱:۴۴:۲۲

اکسیژن ... اکسیژن ...

میگم بازم که پاتو نشستی . خفه شدیم . اکسیژن ، اکسیژن ....
میگه چی ؟ کی ؟ من ؟ اصلا پای من بو میده . فلانی تو بگو . این پا بو میده ؟ 
فلانی میگه . اوووه . بوی اینه دو ساعت ؟ اکسیژن اکسیژن ....
میگه برو بابا . شما همتون عین همین . کریس دو یو اسمل انی اودور ؟
کریس یه نگا به اون و یه نگا به ما ،  میگه . او مای گاد . آکسیجن ، آکسیجن :)) 
میگه همتون نامردین . پا به این تمیزی . نیگا کن تو رو خدا .
میگم ببین چه وضعیه قارچام  دیگه نمیتونن تو پات زنده بمونن ... برو بشور خفه شدیم . زود باش .
اکسیژن ... اکسیژن ... :))


پ ن : نه به این شوری :)
fic

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۲۶
Ham Saie