یا جاری اللصیق ...

۱۶ مطلب در آذر ۱۴۰۳ ثبت شده است

اوضاع امروز دنیا رو که بذاریم کنار ، اگر میگفتن پنج سال دیگه ، ده سال دیگه آقا قطعا ظهور خواهند کرد ، خیلیا شروع میکردن به ادای قرضا و نماز روزه های واجب و دیون و خودسازی . زبانم لال امر ظهور آقا محقق نشد ، آخرالزمان خود ما که تا اونوقت محقق میشه قطعاً. وقتش نرسیده یه تکون به خودمون بدیم دست خالی نریم ؟ 

الم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۰۳ ، ۰۶:۲۸
Ham Saie

«اینکه گفته شده بالمرٱة و نه للمرٱة از همین روست .

 زن از نگاه دبگر مرآة است . آیینه است .  هر جلوه ی نیکو در خود میبینیم ازوست . هر چه خوبیست ، هر چه تقرب است بازتابی از زنانگی های آفرینش است ... » . 

علی بزن

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۳ ، ۱۹:۱۱
Ham Saie
تقید به ضرورت ، حیات و اسراف ، ممات نعمت است ...
 اسراف قوت ، اسراف وقت ، اسراف حرف ، اسراف لذت ، اسراف محبت ، اسراف مال ، اسراف گوشی ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۳ ، ۲۰:۵۲
Ham Saie

مسئله اینه که من دقیقا متوجه نمیشم این تاوان چیه .

 قسم شکسته ؟ قسم اگه وجاهت عقلی و منطقی نداشته باشه اصلا موضوعیت نداره.

 سکوت شکسته ؟ مگه جواب سلام واجب نیست ؟ 

وقتای خالی سر کلاس ؟ میخوای من دقیقا چی بگم وقتی دانش آموز کشش نداره و براش جذاب نیست ؟ فرستنده هی سیگنال بفرسته ، وقتی گیرنده خاموشه به چه دردی میخوره ؟ بشینم نصیحت کنم که بهتره . 

کیفر گناه ؟ کدوم گناه دقیقا ؟ حداقل بفهمون ترک کنم ، جبرانش کنم . اینطوری نمیشه که .

آزمایش و امتحان ؟ با چی ؟ با بچه آخه ؟ که چی بشه ؟ که بیفتیم به چه کنم چه کنم و تضرع ؟ تا کجا دقیقا ؟

وضعیت این روزا هم شده مثل وقتایی که میبینم باهام حرف نمیزنه . میگم چی شده ؟

 هیچی ، سکوت ...

 خب بگو چی شده من از کجا بفهمم ؟ 

خودت می‌دونی . 

بابا ولله بالله نمیدونم . من اگه میدونستم که کاری نمی‌کردم ناراحت شی ؟ 

بعد شروع کنه به گفتن و گفتن . به حق با نا بحق و تو فقط باید بشنوی و هیچی نگی . حتی بعضی وقتا تصدیق کنی . چون تجربه ثابت کرده بخوای توضیح بدی بهتر نمیشه که هیچ ، بدتر میشه و شروع قهریه که طرف مقابلت هیچ جوره پا پیش نخواهد گذاشت برای آشتی و برای بار شونصدم شما باید پیش قدم بشی که اونم تازه کوتاه بیاد یا نه . 

کلا این نسل ، اصلا خودمو میگم به صورت دیفالت به چیزایی که میخوایم میرسیم ولی باید به اینجا مون برسه و   طوری از دماغمون بیاد که سر بشیم ، بعد همه چی که درست شد ، نوبت به پروژه بعدی کوفت شدن زندگی برسه .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۰۳ ، ۰۷:۲۱
Ham Saie

لیمو رو باید به وقتش خورد وگرنه تلخ میشه . خمیرو باید به وقتش بپزی وگرنه ترش میشه . غذا رو باید به وقتش بخوری وگرنه از دهن میفته . بعضی حرفارم باید به وقتش گفت وگرنه نگفته بهتر . خودتو خسته نکن . مخاطبت دیگه هیچ براش مهم نیست بگی یا نه ... 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۰۳ ، ۰۶:۳۸
Ham Saie

موقع امتحانات مدرسه و دانشگاه که میشد بیشتر از همیشه یاد تفریح و فیلم و مسافرت و کتابای نخونده میفتادیم . الان منم تو این شرایط که از همه طرف درگیر و تحت فشارم ، بچه ها که میخوابن ، می‌خوام بشینم دوباره انیمه و فیلمای چند بار دیده رو ببینم .  ... انگار نه انگار...

الحمدلله علی کل حال . شکرت ...

نام تو

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۰۳ ، ۲۲:۵۰
Ham Saie

تو فیلم « her » شغل شخصیت اصلی نوشتن نامه برای بقیه مردمه . چرا تو عصری که هوش مصنوعی ها مثل سامانتا بهترین فرم و محتوا رو ارائه میدن یه آدم باید بشینه پشت گجت و چندین سال نامه بنویسه برای مشتریانش ؟

همین الانشم چت جی بی تی ، جمینای ، گروک و بقیه برات برنامه میریزن ، طرح درس میریزن ، مطلب مینویسن حتی همون نامه های فیلم او  رو هم می نویسن که در حد کار بهترین نویسنده ها و پلنر هاست . شاید تنها چیزی که دو نفر انسان رو برای هم نگه میداره خاطرات مشترک حاصل از تجربه های مشترکه . زمانی که با هم بودن ، برای هم بودن و به یاد هم بودن ، هرچه که برای طرف مقابل از خودشون گذشتن ،  اشکها و لبخندها ، دلشوره ها و بیم و امیدها ، شادی ها و غمها ، همه ی وقتی که برای هم صرف کردن ... هنوز هوش مصنوعی خیلی راه داره تا به این تجربه ی چندین ساله ی مشترک دو انسان برسه و جای یکیشونو پر کنه ...

Her

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۰۳ ، ۲۲:۳۱
Ham Saie

از نظر فاصله ای ، آخرین دبیرستان متوسطه دوم کشوره . یعنی دیگه بعدش کوههای مرزیه و هیچی نیست . ولی امکانات زندگی همه چی هست . امکانات اومده ولی فرهنگش نه . هرچی تو اینستا میبینن مو به مو تکرار میشه . هفته پیش روز دوشنبه ۴، ۵ تا میز و صندلی شکستن ، در یه کلاسو شکستن ، با لگد زدن دیوار یه کلاس طوری که دیوار کلاس پشتی ترک برداشته و گچش ریخته و از همه مهمتر ساعت نماز ده ، بیست نفری چندین بار از رو میز صندلیاشون تو طبقه دوم با هم پریدن پایین که سقف اومده پایین . طوری شده مدیر معاون تصمیم گرفتن ازین به بعد اول معلم بره کلاس بعد دانش آموزان بیان . آخرین نفرم معلم از کلاس خارج میشه که همه رو هدایت کنه بیرون . مدیر میگه منفی ۲۰ام بشه ، سنگم بیاره باز باید تنفس برن بیرون ...

با وجود تمام این سخت گیریا حالا دیروز چی شده ؟  ساعت اول رفتم کلاس میبینم یه موش مرده رو کردن توپ فوتبال . با تشر و تهدید گفتم جمعش کنید بندازید آشغال . ازون تموم شدیم ، نیم ساعت بعدش  یه دانش آموز تو کلاسم قش کرد و افتاد زمین . با بدبختی رسوندیمش دفتر زنگ زدن پدرش بیاد برسونه بیمارستان . 

ساعت دوم ، یازده تجربی دیدم بوی سوختگی میاد . گفتم هارون کار خودته فندکو بده بیاد . گفت آقا به جون بچم من نیستم . گفتم باشه ولی حواسم هستا. بگیرم نمیدم . گفت باشه آقا . همین که زنگ خورد دیدم تق ، یه چیز تو سقف ترکید دود بلند شد ‌. نگو سیم اتصالی کرده زده مهتابی رو ترکونده . خدا رحم کرد هارون بلند شده بود وگرنه شیشه مهتابیا همه میریختن تو سرش . ساعت سوم رفتم کلاس دهم انسانی میبینم از ۳۰ نفر ۴ نفرشون اومده اوناهم  با هم درگیرن . جداشون کردم میگم چی شده ؟ هیچی یکیشون گفته چرا اومدی مدرسه ، اونیکی گفته ربطی به تو نداره دعواشون شده ... تقریبا هر روز یه ماجرایی داریم . ولی متوسطه اول که عشایریه و دختر پسر با همن خیلی راحت ترم . هم توشون بچه های ساده و بی غل و غش پیدا میشه ،‌هم دخترا با ادب و درس خونن ، طوری که هر روز که میرم سر کلاس  یه جون به جونام اضافه میشه . وقتی تعطیل میشه خوشحال نیستم  یا مثلاً کیمیا و حسن و نارین غیبت میکنن دلم میگیره . دلم میخواد هیچ وقت بزرگ نشن و نرن متوسطه دوم ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۰۳ ، ۱۶:۳۰
Ham Saie

شاید شفای این پسر تو چیزایی باشه که باید کنارش گذاشت برای همیشه ...

این در مقابل اون ...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۰۳ ، ۰۰:۰۶
Ham Saie

مدتیه خوابهای گذشته جلو چشمم میان . یاد خوابی میگفتم که شاید یه سال ، پنج سال یا حتی ده پانزده سال پیش دیدم و گاها محیط و فضای غریب همون خوابها هم تو خواب‌هایی که میبینم تکرار میشن. عجیبه که هیچ نمود واقعی هم براشون نیست .

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۰۳ ، ۰۰:۰۴
Ham Saie

اینکه دیگه مثل قدیما خوش نمی‌گذره واسه اینه که هیچ لحظه ی بدون دغدغه ی تو زندگی پیش نمیاد . از یکی تموم میشی اونیکی شروع میشه . یه روز دغدغه ی کاریه ، تموم شد بچت مریض میشه میخوابونی بیمارستان ، تموم شد عزیزات فوت میکنن ، وقتی که هیچ چی دیگه نیست هم از فکر اتفاقی که هنوز پیش نیومده و شاید بعدا پیش بیاد نمیتونی راحت بشینی . کلا تو یه لوپ بیماری دردناک دغدغه مندی گرفتاریم ...

دغدغه ها هم تموم نمیشن. یا باید کشید یا اونقدر بزرگ شد که ندید ...

عظم خالق فی انفسهم 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۰۳ ، ۱۸:۳۷
Ham Saie

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۰۳ ، ۰۰:۱۷
Ham Saie

با فکر تو خوابیده بودم و با رویای تو بیدار شدم.

یک صبح تا ظهر جمعه طول کشید که ازین حال بیرون بیام ...

 

پ ن : اوضاع خوب نیست . دیر یا زود غبارش به چشم ما هم میره . هر کاری که نگه داشتی آخر عمری وقت کردی انجام بدی تا دیر نشده شروع کن . شاید صحبت دو سه سال ، کمتر یا بیشتره ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۰۳ ، ۲۳:۰۱
Ham Saie

بعضی وقتا هم ۳۶ سال طول می‌کشه که از یکی بشنوی الوزن یومئذ الحق ​​​​​​... یعنی چی ؟

گفت یعنی چقدر حق عملو به جا میاری . نمازی که میخونی چند درصد کامله ؟ یه نماز کامل میذارن جلو روت میگن حق نماز کامل این بوده جناب . ببین کفه ی نمازی که خوندی چقدر کفه ی نماز کاملو بلند می‌کنه . 

یه معلم کامل میذارن جلوت. میگن چقدر حق معلم کامل بودنو به جا آوردی ؟ همون‌قدر میریزن تو کاست . واسه همین میگن اینجا منظور امیرالمومنین بوده چون همه چیش حق کامل بوده .

بعضیا بلدن چطور تکونت بدن . لازمم نیست زیاد حرف بزنن . یه ورق کاغذ از بین کتاباشون بیرون میاد . میخونی و میبینی خودشه که این .

همین آدم میشه هادی عامل . وگرنه هادی مدعی زیاده . عامل میخواد که بقیه رو هم تکون بده ...

۱۱۱

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۰۳ ، ۲۳:۲۶
Ham Saie

گفتم می‌دونی قضیه چیه ؟ خیلیا جسمن ولی هیچ وقت جان نمیتونن باشن . بعضی آدما جانن. خیلی کم ، اونقدر که شاید به زحمت بتونی یکیشونو تو حیاتت ببینی و باهاش حرف بزنی که زندت کنه. اما تو برا من جسم و جانی . هیشکی دیگه نمیتونه هردوشو با هم باشه . اشکات جاری شد و نتونستم باقیشو بگم . 

ولی میدونی اینم کافی نیست ... نه من برا تو کافیم و نه تو برا من . باید جان یکی کرد و نیاز برد . هرچی هست فقط خودشه . حسبنا الله

. نه تو ، نه من . نه هیچ کس دیگه ...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۰۳ ، ۲۳:۱۳
Ham Saie

به فکر کی میرسه حسن آقای سیزده ،چهارده ساله سنی مذهب تو منطقه عشایری ، باور به معصومین علیهم السلام داشته باشه ، عکس پروفایلش عکس رهبری باشه و تمام دوشنبه ، پنج شنبه های سال ، و بعدش کل رجب و شعبان رو هم روزه بگیره و تو حتی یک مورد حرف یا عمل نادرست ازش نبینی ، در حالیکه اکثر همکلاسیهاش نه تنها تو الفبای دین و احکام موندن بلکه به لطف فیلترشکن از همه چی سر در میارن و به هم متلک‌های جنسی میپرونن  ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۰۳ ، ۱۹:۰۶
Ham Saie